ミ★ミبــــــازی روزگــــارミ★ミ | ||
|
عشق یعنی چه؟! عشق یعنی نان به دست کودکی دادن و او از شدت شرمش بگوید،آقا من گدا نیستم! ولی آن چهره اش ؛هویدا می کند آن احتیاجش را عشق یعنی گریه کردن از برای کودکی که در سرمای نامرد زمانه «ها»خود را در میان آن دو دستش لحظه ای گرمی به آن تن می دهد تا در این سرما بماند شاید... عابری از روی دلسوزی خریدی را کند تا که امشب سیر سر به بالینش نهد. عشق یعنی تن فروشی!!! فروش عزت آن مادری که می داند کودکی چشم به در برای لقمه ای نانی درون خانه اش دارد. عشق یعنی...خدا را درون چهره ی آن کودک معصوم دیدن نمی داند خدایی چیست؟ نمی داند خدایش کیست؟ و هر کس تکه ای نانی به دستش داد او را خدا نـــامد خدایش میشود نــاجی کاش میشد هر کسی اینجا... خــــدا بــــاشد. نظرات شما عزیزان: خاطرات هم می تواند چشمانی را تر کند که به در خشک شد… پاسخ:♥✿ پاسخ:♥✿
واقعا خیلی سخته که
دلت گیرکنه به قلاب ماهیگیری که دلش ماهی نمیخواهد و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری پاسخ:♥✿
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج می شوند گل ها تعجب می کنند و باران دلش آب می افتد ! ☜نبـۅدنـش ۅاسـم سختـــــہ ☜امـا بـۅدنـش هـم دیـگ هیـچ حسـۍ بـِـم نمیـدہ میفهمـــــے ڪہ!!
ه دوست دخترم گفتم
ببین من پول ندارم... مثل علی چندتا خونه و ماشین و ویلا ندارم فقط.. فقط دوستت دارم اشک تو چشماش جمع شدو گفت: اگه واقعا دوسم داری منو به علی معرفی کن! هَدی♠ӇƛƊƳ♠
![]() ساعت11:34---16 آذر 1394
در میان دست هایت عشق پیدا می شود
زیر باران نگاهت نسترن وا می شود با عبور واژه ها از گوشه ی لب های تو مهربانی های قلبت خوب معنا می شود… پاسخ:✿♥ هَدی♠ӇƛƊƳ♠
![]() ساعت11:33---16 آذر 1394
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد دل عاشق بود گرگ گرسنه که گرگ از هی هی چوپان نترسد پاسخ:✿♥ هَدی♠ӇƛƊƳ♠
![]() ساعت11:33---16 آذر 1394
شناسنامه ای که اِسْـمِ
عِــــشــْـــقــــْم توش نِــوشــتـه نَــشـه هَــمـون بــِهــتـــَر که صــفــحــه وفــآتِــــشْ زود پــُــر شــــہ پاسخ:✿♥ هَدی♠ӇƛƊƳ♠
![]() ساعت11:32---16 آذر 1394
برای پیش “تو”بودن …
بلیط لازم نیست! مرور قصه ی “دل”… کافیست…! پاسخ:✿♥ هَدی♠ӇƛƊƳ♠
![]() ساعت11:32---16 آذر 1394
من سرم درد میکند برای “دعواهایی” که با هم نکردیم…
لعنتی چقدر مهربان رفتی …! پاسخ:✿♥ هَدی♠ӇƛƊƳ♠
![]() ساعت11:24---16 آذر 1394
من از چشمات دل کندم
با اینکه زندگیم بودی میدونستم یه روزی میری ولی نه به همین زودی من از رویات خط خوردم من از چشمه تو افتادم چقد اسون دل کندی چه راحت بردی از یادم به دنیای تو وابستم ولی رد میشیم از حسم باید باور کنم رفتی؟ میدونم اخره قصه ست
عاشق که می شوی
لالایی خواندن هم یاد بگیر ! شب های باقیمانده ی عمرت به این سادگی ها صبح نخواهند شد ...!
دل تنگے مرض عجیبے است...
nasim
![]() ساعت13:51---11 آذر 1394
#زٰنٰدٰگٰیٰمٰ بٰیٰ اٰوٰنٰ بٰیٰ مٰعٰنٰیٰهٰ[<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(1).gif" width="18" height="18">]
#اٰوٰنٰ دٰاٰرٰهٰ مٰیٰرٰهٰ..[!] #اٰیٰـــــــــنٰ بٰیٰ رٰحٰمـــــــــیٰه[ٰ<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(0).gif" width="18" height="18">] پاسخ:♥
ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﻣﯿﺮﻭﻡ …
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﻬﺎﯾﻢ … ﺑﺎ ﻗﻠﺐِ ﻟِﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ … ﺑﺎ ﻏُﺮﻭﺭِ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ … ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻡ … ﻧﮕﯿﺮﻡ .. ﺑﮕﯿﺮﻡ .. ﻧﮕﯿﺮﻡ … ﻧﺰﺩﯾﮏِ ﺻﺒﺢ ﺍﺳﺖ … ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩﻡ … ﻣﺸﺘﺮﮎِ ﻣﻮﺭﺩِ ﻧﻈﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝِ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ !! مائده
![]() ساعت18:39---8 آذر 1394
مهم نیست اگر انسان
برای کسی که دوست دارد غرورش را از دست بدهد، اما فاجعه است اگر به خاطر حفظ غرور کسی را که دوست دارد از دست بدهد... مائده
![]() ساعت18:39---8 آذر 1394
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر ...
همین که دستت رو آروم بگیره ... یه فشار کوچیک بده ... این یعنی من هستم تا آخرش ... همین کافیه ... !
یارو تو سرپایینى دنبال اتوبوس میدوید!!
یکی از مسافرا ازپنجره سرشو میاره بیرون با خنده میگه: فکر نکنم برسى!!! یارو میگه: نرسم که ننت به عزات میشینه ، راننده منم!!! ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پاسخ:ممنون از حضورت ،چشم سر میزنم
روشنانی که به تاریکی شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر گردانند خود بده درس محبت که ادیبان خرد همه در مکتب توحید تو شاگردانند
سپاه ِ موهایت
آرایش ِ نظامی گرفتند باد سر ِ جنگ دارد…
خاطرات هم می تواند
چشمانی را تر کند که به در خشک شد…
تقدیر
نام ِ مردی بود که بخاطرش رهایم کردی… محبت مانند سکه است که توی قُلک دل هر کسی بیندازی دیگه نمیتونی درش بیاری مگه اینکه دلش رو بشکنی.... به همین سادگی ..
یه سلامی ام کنیم خدمت اون عاغا پسر پولداری که لباس مارک دار تنش میکنه و با بوی ادکلنش همه رو دیوونه میکنه و ته ریش داره و ماشین یک میلیاردی سوار میشه،
سلام عشقم^___^
به دوست دخترم گفتم
ببین من پول ندارم... مثل علی چندتا خونه و ماشین و ویلا ندارم فقط.. فقط دوستت دارم اشک تو چشماش جمع شدو گفت: اگه واقعا دوسم داری منو به علی معرفی کن! کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد... ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم... وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود... گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم که بیایی... وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک... "مهربان خدایم دوستت دارم"...
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند. دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند. و بخند که خدا هنوز ان بالا با توست.
برکت پروردگار مثل بارونه ، اگر خیس نمی شم ، جایم را عوض می کنم . . .
به خاطر بسپاریم همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام، بی صدا، همیشگی . . . مائده
![]() ساعت23:48---8 آبان 1394
خوابم یابیدارم
تو با منی با من همراه و همسایه نزدیک تر از پیرهن باور کنم یا نه هرم نفس هاتو ایثارتن سوز نجیب دستاتو
موهایت را به من بده
می خواهم در اوراق آفرینش در حضور خودت دست ببرم : گلی را لای موهایت می گذارم گل ، بوی موهایت را می گیرد ... به همین سادگی
تنهایــــــی یعنــــــــــــــــــی ....
هنوزمـــ سعی می کنی از تو رفتارش و حرفاش یه نکته ای پیدا کنی ، که به خودت تــَلقین کُنی داره به تو فـــــــــــــــکر می کنه...
طـــــــــــــــــــــــــــــ ـرف ➥
█⇦تــــا دیـــروز ➥ █⇦ ڪونېــہ مــحـل بود➥ █⇦ امـــــــــــروز شــــدـہ ➥ █⇦ گــــرگــــــ مجــــازے ➥ █ ⇦هــــــــツــــــــــツـــــ ـــہ ➥
هــِـي به خودم ميگم ↓
فكر و خيال ديگه قــَـدِ قـــَن ✘∅ ولي خدايي ⇜ هيچكي نيس كه كنارم باشه قــَـدِ غــــٓم .. ✘∅
اونے کہ هَمہ چیشو بہ مَـن مَدیونــہ
الان واسہ داشتہ هاش✔ از یکے دیگہ مَمنونـہ☺ واسہ همینہ کہ دیگہ واسَم➣ عِشق و عاشِقے مَمنوعـہ
↩ مـــــــنُـــــــــو یـــــــﮧ مُشــــــــــــــــــــت شــــــــــــعرِہ خَطـــــ خَطــــــــــے !
↩ بیــــــــــزارم اَز ایــــــــــن ✘دُنیــــــــآے✘ لَعنتــــــــــے !
↺عـــــــزیــــــزم↻
⇜❂✘ﺣـــــﺎﻻ کــــه ﺍﺳـــــــــﻢ ﻣـــــــــﻦ ﺗــــــــﻮ 【black list】 ﺷُـــماســــت ﺍﺳــــــﻢ ﺷُـــــمام ﺗـــﻮ 【قبرستون】 ﻗـــــﻠﺐ ﻣـــــﺎﺳـــﺖ✘❂⇝ ↶آررره
☜لعنـٺ بـه اۅنـا ڪه احسـاسمـۅ ڪشتـن
☜همـۅنـا ڪه هنـۅز حـرف میـزنـن پشتـــــم...
☜نبـۅدنـش ۅاسـم سختـــــہ
☜امـا بـۅدنـش هـم دیـگ هیـچ حسـۍ بـِـم نمیـدہ میفهمـــــے ڪہ!!
☜تنـــــد میــــــره ۅقتـے همـہ چـے عـالیـہ
☜آرۅمـــــ میـــرہ ۅقتـے جـا همـہ خـالیـــــہ
از سکوتم بترس ...
وقتی که ساکت می شوم ... لابد همه ی درد و دل هایم را برده ام پیش خدا ... بیشتر که گوش دهی ... از همه ی سکوتم ... از همه ی بودنم ... یک «آه» می شنوی ... و باید بترسی ... از «آه» مظلومی که ... فریادرسی جز خدا ندارد ... پاسخ: عزیزم ممنون از کامنتای زیباتون
زمان می گذرد و زمانه پیر می شود
تنها یاد توست که هر ثانیه در دلم جوانه می زند تو تکرار می شوی و من هر روز بشوق حضورت دلتنگ می شوم تیک تاک ثانیه ها به وقت قرار عاشقیست ساعتم را به وقت دلم کوک کرده ام چون ثانیه ها را تند تند می شمارد
کاش می شد ...
تمام داستان های دنیا را از دهان تو بشنوم ! تمام عاشقانه های دنیا را تو برایم تکرار کنی ! اصلا هر چه تو بگویی زیباست ! می دانی کاش می توانستم با تمام وجود صدایت را در آغوش بگیرم !
دنـیــــای مـجــــــــازی ، اون بـیـــــرونـه
کــــه هـمــــــه بــــا نـقـــــابـــن ، هـمــــــه تـــــو قـیــــافـن دنـیــــــای واقـعــــــی ایـنـجـــــاس هـمـــــه بــــی ریــــا و خـــــاکـی کـســــی زخـمـــــاشـــو نـمـیـپـــــوشــــونـه کـســــــی اشــــــکـاشـو پـــــاک نـمـیـکــــنـه ..
مادربزرگـــــم همیشه میگفت :
قلبت که بی نظم زد ، بدون که عاشقی … اشکت که بی اختیار سرازیر شد ، بدون که دلتنگی … شبت که بی خواب گذشت ، بدون که نگرانی … روزت که بی شوق آغاز شد ، بدون که ناامیدی … سینت که بی جا آه کشید ، بدون که پُرحسرتی … دلت که بی دلیل گرفت ، بدون که تنهائــــــی … امروز تو نیستی مادربزرگ ، امّا … اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم ! ایکاش قبل ِ رفتنت ، چارهٔ این وقتایی که برام پیش بینی کردی رو هم میگفتــــــی … !
دلتنگم نه دلتنگ تو...
دلتنگ اینکه یه روزی هوامو داشتی، دلتنگ اینکه هر لحظه به یادم بودی، دلتنگ هر دقیقه شنیدن صدات، دلتنگ تا صبح بیدار موندنت فقط به خاطر اینکه دل من گرفته... دلتنگ اینکه اسممو سوالی صدا کنی ! دیدی ؟؟؟ من ديگه دلتنگ تو نیستم !
حواست باشد بانو
اگر به مردی بیش ازحد بها دهی دیگر برای داشتنت تلاش نمی کند نگاهش سرد می شود کلامش بی روح دستانش یخ زده حرف هایش بوی دل مردگی می گیرد و آغوشش بوی هوس …
شکسپیر میگوید :
وقتی میتوانستم صحبت کنم ، گفتند: گوش کن وقتی میتوانستم بازی کنم ، مرا کار کردن آموختند وقتی کاری پیدا کردم ، ازدواج کردم وقتی ازدواج کردم ، بچه ها آمدند وقتی آنها را درک کردم ، مرا ترک کردند...!! وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم ، زندگی تمام شد.
ﻣﯿﺨــــــــــﻮﺍﻡ ﺩﻋــــــــــــﺎ ﮐﻨــــــــــــﻢ ...
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧـــــــﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻓﺘــــــــــــﺎﺭﻥ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘــــــــــــﻦ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﻬــــــــــــﺍﻥ ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎ ﺍﻣﯿـــــــــــدن ... ﺑﻌﻀﯿﺎﺷﻮﻥ ﻋﺎﺷﻘــــــــــــﻦ ... بعضيا در آرزوى رفتن ب مکانهای مقدس بعضيادر آرزوى داشتن فرزند بعضيا گره سختى افتاده تو زندگيشون بعضیاشونو میشناسم ... بعضیاشونو نمیشناسم ... ﺧـــــــــﺪﺍﺟــــﻮﻥ ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺩﻻﺷــــﻮﻧﻮﺩﺍﺷتــــــﻪ ﺑﺎﺵ ﯾﻪ ﺩﺳﺘـــــــﻰ بﻪ ﺳـــــﺮﻭﮔـــــﻮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮﻥ ﺑﮑﺶ ﻧﺬﺍﺭ ﺣﺴــــــــــــﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺑﻤﻮﻧﻦ ﻧﺬﺍﺭ ﺍﯾﻤﺎﻧﺸــــــــﻮﻥ ﺿﻌﻴــــــﻒ ﺑﺸﻪ ﺩﺳﺘﺸــــــــــﻮﻧﻮ ﺑﮕﻴــــــــــــــــــــــﺮ ﺧــــــــــــــــــــــﺪﺍ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺨﯿــــــــــــﺎﻝ ﻭﻟﯽ ﺩﻝ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘــــــــــــﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑــــــــــﻮﻧﻤﻮ ﺷـــــــــــﺎﺩ ﮐﻦ ﺧﺪﺍﻳــــــــــــﺎ ﺑﻪ ﻳﮕﺎﻧﮕﻴـــــــﺖ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻴــــــــــــﺪﻡ ﻧﺬﺍﺭ ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــــﺎﺷﻮﻥ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻤﻮﻧــــــــــــﻪ ""آمین"" تقدیم به شما که مجازی هستین. امااااا خیلی بزرگوارید
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﯾﺸﺘﺮ ﺑﻮﺩ...
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯼ! ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺑﺴﺎﺯﯼ... ﺟﻬﺎﻧﺖ ﺭﺍ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ، ﺑﺎﻭﺭﺕ ﺭﺍ... " ﻣﻬﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ |
|
[ : بازی روزگار ] [ ] |